باستانشناسان اولین دستساختههای بشر را مربوط به 800هزار سال پیش میدانند که از اطراف رودخانه کشفرود خراسان بهدست آمده است. فرش دستباف معروف «پازیریک»، متعلق به دوره هخامنشی، که از نواحی یخزده سیبری کشف شده، نیز مربوط به خراسان است.
اگر نگاهی به موزههای ایران و جهان بیندازیم، هر یک از این آثار که هماکنون شیئی موزهای محسوب میشوند بههنگام ساخت بهعنوان اثری دستی قلمداد میشدهاند و اگر امروزه ایران بهلحاظ تنوع در تولید صنایعدستی در جهان در رتبه اول قرار دارد نتیجه همین تاریخ کهن است.
دشوار است بتوان در یک مقاله کوتاه به قطع ارتباط این حلقه مفقودشده یا ازبینرفته صنایعدستی پرداخت، ولی این سؤال اساسی است که چرا امروزه ما در سبد کالای خانوادهها صنایعدستی را خیلی کم میبینیم یا اصلاً نمیبینیم و چه بکنیم که فرصتی جدید برای خودمان ایجاد کنیم و با دمیدن روحی تازه، حیاتی دوباره به صنایعدستی بدهیم.
شناسایی گذشته و وضع موجود چندان کار دشواری نیست. اینکه چه داشتهایم بهقدر کافی مستندات برای آن موجود است، ولی مهم این است که علل و عوامل قهر با صنایعدستی را بشناسیم و برای آن برنامهریزی کنیم.
بعد از ورود تکنولوژی به جامعه و صنعتی شدن، ابزار و وسایل زندگی هم دستخوش تغییرات شد و ماشین جای دست را گرفت. کشف نفت و تولیدات و فراوردههای آن، صنایعدستی را هم تحتتأثیر قرار داد. تورم، دستمزد بالا و گران شدن مواد و مصالح اولیه هنرمندان را در تنگنا گذاشت.
ورود صنایعدستی نامرغوب و ارزان و بیکیفیت خارجی، بهویژه از کشور چین، از دست دادن بازار هدف فروش در داخل و خارج از کشور، وجود رقبای جدی در دنیا، مهاجرت روستاییان به شهرها که اکثر تولیدکنندگان را دربر میگرفتند و روی آوردن به شغلهای کاذب، خروج غیراصولی و صادرات چمدانی صنایعدستی به خارج از کشور، نبود وحدتنظر بین دستگاههای متولی، بستهبندی نامناسب، نبود حمایت لازم ازسوی متولیان، آموزش ناکافی، عدم حضور شایسته در نمایشگاههای داخلی و خارجی هنرمندان، بیمه هنرمندان و... نوعی غفلت و بیهویتی را در حوزه صنایعدستی و برای حفظ محصولات آن در سبد کالای خانوادهها ایجاد کرده است؛ بهعنوان مثال، اگر بخشی از جوایز و هدایای غیرنقدی را که بانکها و سایر مؤسسات و ادارات برای مناسبتهای خود درنظر میگیرند و رقم بسیار چشمگیری هم هست، به خرید و حمایت از صنایعدستی اختصاص یابد به چرخه تولید و مصرف و احیای صنایعدستی و ایجاد انگیزه و شغل و تشویق هنرمندان کمک شایانی خواهد شد.
اگر امروزه آرامش از فضای خانهها رخت بربسته، یکی از دلایل آن را استفاده نکردن از ابزار و وسایل سنتی و صنایعدستی میتوان دانست. پنجرههای چوبی که اصالت آرامبخشی دارند و معمولاً بهشکل زیبایی منبتکاری میشدند، جای خود را به فلزات سخت و زمخت دادهاند که اصالتاً روحیه خشنی دارند. شیشههای رنگی بهکاررفته در تزیینات پنجرهها و نورگیرها، علاوهبر ارضای حس زیباییشناسی، بهطور طبیعی و بدون هیچگونه عوارض شیمیایی از ورود حشرات به خانه جلوگیری میکردند. فرشهای دستباف و انواع گلیم و گبه و سایر زیراندازها، با رنگهای طبیعی، الوان و شاد که از دل طبیعت الهام گرفته شده بودند، حس و حال دیگری به فضای زندگی میدادند و هماکنون اکثر فرشها ماشینی و کارخانهایاند و با استفاده از رنگهای شیمیایی تولید میشوند. انواع ظروف سفالی و مسی که منقش به طرح و نقش هنر ظریف ایرانی و قلمزنی شده بودند و خیلی از دیگر ابزار و وسایل زندگی که با دل و دست و در یک کلام با عشق خلق میشدند به زندگی عاشقانه لبخند میزدند و آرامش را به خانواده هدیه میکردند.
شاید در دنیای کنونی، با اینهمه پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات، برگشت بهگذشته نوعی پسرفتگی محسوب شود، ولی در هنر اینگونه نیست؛ این کار نوعی برگشت به اصالت و به ریشههاست و احیای این هنرها تجدید بنای زندگی ایرانی است نه غربی.
بیایید عشق، هنر، احساس و آرامش را دوباره، با آوردن صنایعدستی، به خانواده برگردانیم.
*. مدیر روابط عمومی و امور فرهنگی ادارهکل میراثفرهنگی خراسانرضوی
انتهای پیام/